these wounds won't seem to heal
به نظر مي رسد که اين زخم ها التيام نخواهند يافت
this pain is just too real
اين درد بيش از حد واقعي است
there's just too much that time cannot erase
و آن قدر زياد است كه زمان نمي تواند آن را محو كند
when you cried i'd wipe away all of your tears
وقتي كه گريه مي كردي ، تمام اشكهايت را پاك مي كردم
when you'd scream i'd fight away all of your fears
وقتي كه فرياد ميزدي من با تمام ترسهايت مبارزه مي کردم (و آنها را از تو دور مي کردم)
and i've held your hand through all of these years
و من در تمامي اين سالها ، دست تورا در دست داشتم
but you still have all of me
اما تو هنوز، تمام وجودم را در اختيار داري
you used to captivate me by your resonating light
تو هميشه با نور جادويي و طنين اندازت ، مرا شيفته خود مي ساختي
but now i'm bound by the life you left behind
اما اکنون در زندگي اي كه تو برايم به جا گذاشتي گير افتاده ام
your face it haunts my once pleasant dreams
تنها روياي دلپذير من چهره ي توست که همواره در مقابل من است
your voice it chased away all the sanity in me
اين صداي تو بود كه مرا مدهوش ساخت {تمام عقل و هوش را از من دور كرد}
these wounds won't seem to heal
به نظر مي رسد که اين زخم ها التيام نخواهند يافت
this pain is just too real
اين درد بيش از حد واقعي است
there's just too much that time cannot erase
و آن قدر زياد است كه زمان نمي تواند آن را محو كند
when you cried i'd wipe away all of your tears
وقتي كه گريه مي كردي ، تمام اشكهايت را پاك مي كردم
when you'd scream i'd fight away all of your fears
وقتي كه فرياد ميزدي من با تمام ترسهايت مبارزه مي کردم (و آنها را از تو دور مي کردم)
and i've held your hand through all of these years
و من در تمامي اين سالها ، دست تورا در دست داشتم
but you still have all of me
اما تو هنوز، تمام وجودم را در اختيار داري
i've tried so hard to tell myself that you're gone
به سختي تلاش کردم تا به خود بگويم {بقبولانم} که تو رفته اي
and though you're still with me
اگر چه تو هنوز با مني
i've been alone all along
من در تمام اين مدت تنها بود ه ام
نظرات شما عزیزان: